از زبون طرلان
وقتي کيا گفت اميد هم اونجا هست با ترنم سعي کرديم از اين تصميم برش گردونيم اما کيا مرغش يه پا داشت ترنم هم پيشنهاد کرد ما هم پيشش باشيم و دورا دور مراقبش باشيم
با اين شرايط وقتي دوباره اميد رو ديديم زبونمون قفل شد و مثل خنگ ها نگاهش ميکريدم وقتي ما که باهاش هيچ رابطه اي نداشتيم اينجوري شده بوديم واي به حال کيانا
از اول ارمان چشممو گرفت نامرد چشماي خاکستريش بد جوري به دلم نشست اما بعد وقتي با ميلاد هم گروه شدم نظرم روي ميلاد رفت
ميلاد پسر جالب و عالي بود هم پايه و خلو ديونه هم جدي و خشن کلا همهي کاراش به دلم مي نشست
وقتي کيارش گفت اون با کيانا و ميلادم با من تمرين ميکنه ديگه اصلا از ياد کيا امدم بيرون
ميلاد_خب ما سه ماه با هم تمرين ميکنيم بايد خوب دقت کني و مبارزت خوب بشه و گرنه تنبيه ميشي هيچي مثل قبل نيست نه تمرينات و نه چيزاي ديگه
_چه خشن!!!!!!
اون قدر مظلوم و بچگانه گفم که نگاهي بهم کرد و زدزير خنده
ميلاد_از دست تو....انگار اوردمش زندان
_از زندانم بعد تره شده حکومت نظامي
ميلاد_ني ني اگه به حرفم گوش کني و تمريناتو خوب انجام بدي بهت جايزه ميدم باشه؟
_چي بهم ميدي؟
ميلاد_شيشه پسونک
_مرض
ميلاد_ب عروسک
_مرض
ميلاد_خب هيچي نميدم
_مرض
ميلاد_خب چي بدم
_خب.....يه گوشي
_ميلاد_حتما هم دو ميليون ميشه
_دقيقا
ميلاد_ سو استفاده گر
_به من چه خودت گفتي چي بخرم
ميلاد_تو هم بايد مي گفتي دستت درد نکنه خودت مهمي من چيزي نميخوام
_مگه خر گازم گرفته
ميلاد_مگه خر گازم ميگيره
_اگه بگم چيزي نميخوام اره
ميلاد_باشه بابا جهنمو ضرر برات ميخرم
_اورين اورين به تو ميگن پسر خوب
ميلاد_خب ديگه بسه از فدا ميريم جنگل
_کي؟
ميلاد_منو تو
_تنهايي؟
ميلاد_نترس ني ني بايد بهم اعتماد داشته باشي
_خب بريم که چي بشه
ميلاد_ميريم براي تمرين
_مگه مريضيم بريم جنگل اونم تنهايي
ميلاد_دلت ميخواد همين جا بموني و بپوسي؟
_نه عمرا
ميلاد_پس بريم جنگل
_بريم
ميلاد_پس امروزو بهت استراحت ميدم اما از فردا بدبختيات شروع ميشه
صبح روز بعد با هم به جنگل رفتيم
ميلاد_خب همين جا خوبه از امروز فقط تمرين ميکنيم بايد مواظب ضربه هاي من باشي وگرنه ميخوري به درختا و بدنت داغون ميشه البته چيزه طبيعيه که تا يک مدت همين اتفاق بيفته اما ياد ميگيري که چه جوري سريع دفاع کني
_ميلاد ميخواي جنازم برگرده؟؟؟؟؟؟؟؟
ميلاد_نه خانمي نميزارم ني نيم بميره اما خب سالم يا ناقص بودنش با خودشه
شروع کرد به مبارزه عجب سريع و فرز بوده تا حالا رو نکرده بوده......چهارمين ضربش بهم خورد و من پرت شدم عقب و محکم خوردم به يکي از درختا...اه از نهادم بلند شد
ميلاد_طرلان خوبي؟
_چي چيو خوبي؟قيافه من به خوبا ميخوره اخه؟؟؟؟؟
ميلاد_عادت ميکني بايد جلوي ضربه هامو بگيري
*******
سه ماه گذشت ديگه از هرچي جنگل و درخت بود متنفر بودم فکر کنم به تمام درختان اين جنگله خوردم ديگه جاي سالم برام نمونده بود
ميلاد_طرلان
_ها
ميلاد_ها چيه قشنگ بحرف
_بحرف چيه قشنگ زر بزن
ميلاد_زر بزنم؟؟؟؟؟
_نه يعني حرفتو بزن
ميلاد_نميشه به جاي حرفم تو رو بزنم
_نچ
ميلاد_بيخي امروز روز اخر جنگله يعني همين الان ميريم ويلا تو بايد با بچه ها مسابقه بدي تا کيارش ببينتت اگه از پيشرفتت راضي بود ما با هم ميمونيم وگرنه ما ديگه با هم نيستيم
_کيارش غلط کرده پسره اشغال
ميلاد_به دوست من توهين نکن
_تو از دوستت چي ميدوني؟؟؟؟؟؟؟
ميلاد_مثلا تو ميدوني؟
_اره...خيلي چيزا ميدونم شايدم به موقع هم گفتم اما الان نه
ميلاد_مزخرف نگو
_حقيقته بيخي قول دادم نگم
از زبون ترنم
وقتي کيانا گفت که عضو پليس بشيم اصلا هنگ کردم ما و پليسي؟؟؟؟؟؟عمرا!!!
وقتي در مورد کيارش گفت يه چيزايي فهميدم اما وقتي باغ را ديدم تازه فهميدم چه خبره...درست مثل خلافکارا بوديم با اين تفاوت که خلاف نميکرديم و تازه خلافکارا و غيره را مي کُشتيم
اميد مثل هميشه زيبا و با چشم هاي ابي مست کننده اش و لباس همرنگ چشماش انجا بود واي که چه قدر دلم براي کيانا سوخت اگه همين طور اين جا بمونه و اميد بي توجه باشه داغون ميشه درسته سعي ميکنه بگه اميدُ دوست نداره اما من اينو از تو چشماش ميخونم که عاشق اميدِ...
اميد خودشو با ندا گذاشت ندايي که هنوز نديديمش اما با همين کارش کيانا رو له کرد اميد ميخواد چيو ثابت کنه اصلا ميخواد چي کار کنه کيانا رو داغون کنه؟؟؟؟؟
منو با ارمان گذاشت خوش حال شدم اخه ارمان از بقيه برام بهتر بود اما کيانا و رامين اصلا خوب نبود
کيانا توي اين 4 سال براي اينکه از فکر اميد بيرون بياد فوتبال و مبارزه اش را خيلي تقويت کرد براي همين يک ماه نشد که راحت از پسِ رامين بر امد براي همين اميد مجبور شد خودش به کيانا اموزش بده
اينجوري خيالم راحت تر شد منم با ارمان راحت بودم اما ميدونستم روش اموزش اميد قطعا عجيب غريبه وقتي..از ما جدا شدند کمي دلم براي کيانا شور زد اما خب مجبور بودم سکوت کنم و خودم اموزش هاي خودمو انجام بدم کيانا هم دخترِ سر سختي هست و از پسِ مشکلات خودش بر مياد...
ارمان_چيه تو فکري؟
_هيچي بيخي حالا بريم سرِ تمرين
ارمان_کجا تمرين مثل هر روز نيست که تغيير کرده
_چرا؟
ارمان_زيرا براي اينکه بدو اماده شو
_کجا
ارمان_کوه
_کوه؟؟؟؟؟؟
ارمان_اره خب
_چرا کوه؟؟
ارمان_ پس کجا؟
_همين جا
ارمان_چرا اينجا؟
_پس کجا؟
ارمان_کوه
_چرا کوه
ارمان_پس کجا؟
_إ....بازيت گرفته؟
ارمان_دقيقا
_پرو
ارمان_برو اماده شو
_چرا کوه؟
ارمان_پس کجا؟
_بي شوخي حالا چرا بريم کوه مبارزه؟
ارمان_بريم خودت ميفهمي.
_باشه
اماده شدم و سوار جاجريه ارمان شديم و حرکت کرديم
ارمان_از اين به بعد،بعد از مدرسه ميري خونه لباس عوض ميکني و مياي کوه باشه؟
_باش
حرکت کرديم سمت کوه يک ساعت گذشت و من نفس نفس ميزدم اما ارمان بي خيال من همين طور بالا ميرفت کمي همراهش رفتم اما ديگه تواني براي ادامه نداشتم همان جا نشستم
_ارمان
ارمان_جته کم اوردي؟
_بي انصاف خستم شد
ارمان_بايد تمام کوهُ بالا بريم حتي شده تا شب براي من فرقي نميکنه بستگي به خودت داره
_چــــــــــي؟؟؟؟؟؟؟تمامِ اين کوه؟؟؟؟؟؟
ارمان_بله روزي يک بار بالا ميريم و روزي يک بار پايين ميريم
_مگه خر شديم
ارمان_شايد
_من بالا نميام
ارمان_بايد بياي
_عمرا
ارمان_علي کيه؟
_کي؟؟؟
ارمان_يکي زنگ زد اسمش علي سيو بود
_علي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پسر خالم؟؟؟؟؟؟؟؟؟کو گوشيم؟؟؟
ارمان_دست منه در ضمن اس داد شب بايد برين خونشون
_گوشيمو بده
ارمان_بيا بالا تا بهت بدم
مجبوري به خاطر گوشيم خرامان خرامان بالا رفتم إي تو روحت ارمان ....بالا که رسيديم مسخ اطراف شدم چه خوشمل بود.......بدون ذره اي استراحت ارمان راه برگشت را پيش گرفت
_اخه چرا بر ميگردي اين همه زجر کشيدم بيام بالا بزار لااقل يه نفسي تازه کنم
ارمان_عادت ميکني بيا
_چي؟؟نکنه هر روز بايد همين کارو تکرار کنيم؟؟
ارمان_دقيقا...
*******
دو ماه گذشت هر روز ارمان به بهانه اي منو مجبور ميکرد تا بالا بريم و سريع برگرديم ديگه کم کم عادت کرده بودم و مثل روز هاي اول خسته نمي شدم
بالاخره رسيديم بالا
داشتم بر ميگشتم پايين
ارمان_کجا ميري؟
_پايين ديگه
ارمان_نه امروز بالا مي مونيم يعني از اين به بعد بالا مي مونيم
و سريع حمله کرد سمتم نا خوداگاه پا به فرار گذاشتم
ارمان_خرِ چرا فرار ميکني؟دفاع کن
تازه فهميدم چه سوتي دادم داشت باهام تمرين ميکرد نه....
شروع کردم به دفاع ضربات اون محکم تر از دفعات قبل بود و منم بي وقفه دفاع ميکردم اما اون خيلي قوي تر بود
********
يک ماه گذشت مبارزم خيلي بهتر شد پاهام به خاطر کوه خيلي قوي شده بود و نفسمم براي کوهنورديم خيلي زياد شده بود
ارمان_الان سه ماه هست داريم تمرين ميکنيم اگه دقت کني با سه ماه پيش خيلي تغيير کردي حالا روز اخره تا بالاي کوه هم امديم ولي بايد برگرديم تا کيارش ببينه اگه پيشرفتت مورد رضايتش بود با هم ميمونيم وگرنه ميري با يه نفر ديگه البته پيشرفتت مورد رضايت من هست اگه مثل ديروزت و اين چند روز باشي عالي هستي
_اينا رو خودم ميدونم اما به کيارش حق نميدم در مورد زندگي و چيزاي من دخالت کنه
ارمان_کيارش پسر خوبيه حتي چشمش دنبال يه دخترم نيست
_نه تورو خدا بياد چشمش دنبال دخترا هم باشه نامرد اشغال
ارمان_چته تو به کيارش توهين نکن
_هه…توهين؟؟؟؟چه طرفدارم داره اقا
ارمان_تري لطفا در مورد کيارش درست صحبت کن
_دقيقا مشکل من با کيارش خان هست..چرا نگفتم شهاب يا ميلاد؟؟؟؟؟؟؟حالم از کيارش بهم ميخوره فکر کرده کيه؟؟اما بيخيال شايد مجبوره يا نميدونه بيخي.
ارمان_چيه نکنه چشمت کيارشو گرفته رفته با يکي ديگه ناراحتي؟
_من؟؟کيارش؟؟؟؟حرفا ميزنيا بميرم کاري با اين نامرد ندارم بيخيال بريم
ارمان_نمي گي جريانو؟
_نه شايد يه روز گفتم شايد بيخي تمام حرفامو نشنيده بگير...
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 8:50
توسط
پوریا
| نظر بدهيد