داستان
داستان

کاش میدونستی جهانم بی توالف نداره
منوي اصلي
صفحه اصلي
پروفايل مدير
عناوين وبلاگ
آرشيو وبلاگ
پست الكترونيكي

درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید من پوریا17سالمه واین وبلاگم موضوع خا30 نداره هرچی باشه میذارم واگروبلاگ خواستیدپیام بگذارید
آرشيو
مرداد 1392
تير 1392
نويسندگان
پوریا
کد هاي جاوا

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 18567
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

رمان تک عشق9  <-PostCategory-> 

از زبون طرلان

وقتي کيا گفت اميد هم اونجا هست با ترنم سعي کرديم از اين تصميم برش گردونيم اما کيا مرغش يه پا داشت ترنم هم پيشنهاد کرد ما هم پيشش باشيم و دورا دور مراقبش باشيم 

با اين شرايط وقتي دوباره اميد رو ديديم زبونمون قفل شد و مثل خنگ ها نگاهش ميکريدم وقتي ما که باهاش هيچ رابطه اي نداشتيم اينجوري شده بوديم واي به حال کيانا

از اول ارمان چشممو گرفت نامرد چشماي خاکستريش بد جوري به دلم نشست اما بعد وقتي با ميلاد هم گروه شدم نظرم روي ميلاد رفت 

ميلاد پسر جالب و عالي بود هم پايه و خلو ديونه هم جدي و خشن کلا همهي کاراش به دلم مي نشست 

وقتي کيارش گفت اون با کيانا و ميلادم با من تمرين ميکنه ديگه اصلا از ياد کيا امدم بيرون

ميلاد_خب ما سه ماه با هم تمرين ميکنيم بايد خوب دقت کني و مبارزت خوب بشه و گرنه تنبيه ميشي هيچي مثل قبل نيست نه تمرينات و نه چيزاي ديگه

_چه خشن!!!!!!

اون قدر مظلوم و بچگانه گفم که نگاهي بهم کرد و زدزير خنده

ميلاد_از دست تو....انگار اوردمش زندان

_از زندانم بعد تره شده حکومت نظامي 

ميلاد_ني ني اگه به حرفم گوش کني و تمريناتو خوب انجام بدي بهت جايزه ميدم باشه؟

_چي بهم ميدي؟

ميلاد_شيشه پسونک

_مرض

ميلاد_ب عروسک

_مرض

ميلاد_خب هيچي نميدم

_مرض

ميلاد_خب چي بدم 

_خب.....يه گوشي 

_ميلاد_حتما هم دو ميليون ميشه

_دقيقا

ميلاد_ سو استفاده گر

_به من چه خودت گفتي چي بخرم

ميلاد_تو هم بايد مي گفتي دستت درد نکنه خودت مهمي من چيزي نميخوام

_مگه خر گازم گرفته

ميلاد_مگه خر گازم ميگيره

_اگه بگم چيزي نميخوام اره

ميلاد_باشه بابا جهنمو ضرر برات ميخرم 

_اورين اورين به تو ميگن پسر خوب

ميلاد_خب ديگه بسه از فدا ميريم جنگل

_کي؟

ميلاد_منو تو

_تنهايي؟

ميلاد_نترس ني ني بايد بهم اعتماد داشته باشي

_خب بريم که چي بشه

ميلاد_ميريم براي تمرين

_مگه مريضيم بريم جنگل اونم تنهايي

ميلاد_دلت ميخواد همين جا بموني و بپوسي؟

_نه عمرا

ميلاد_پس بريم جنگل

_بريم

ميلاد_پس امروزو بهت استراحت ميدم اما از فردا بدبختيات شروع ميشه

صبح روز بعد با هم به جنگل رفتيم 

ميلاد_خب همين جا خوبه از امروز فقط تمرين ميکنيم بايد مواظب ضربه هاي من باشي وگرنه ميخوري به درختا و بدنت داغون ميشه البته چيزه طبيعيه که تا يک مدت همين اتفاق بيفته اما ياد ميگيري که چه جوري سريع دفاع کني

_ميلاد ميخواي جنازم برگرده؟؟؟؟؟؟؟؟

ميلاد_نه خانمي نميزارم ني نيم بميره اما خب سالم يا ناقص بودنش با خودشه 

شروع کرد به مبارزه عجب سريع و فرز بوده تا حالا رو نکرده بوده......چهارمين ضربش بهم خورد و من پرت شدم عقب و محکم خوردم به يکي از درختا...اه از نهادم بلند شد

ميلاد_طرلان خوبي؟

_چي چيو خوبي؟قيافه من به خوبا ميخوره اخه؟؟؟؟؟

ميلاد_عادت ميکني بايد جلوي ضربه هامو بگيري

******* 

سه ماه گذشت ديگه از هرچي جنگل و درخت بود متنفر بودم فکر کنم به تمام درختان اين جنگله خوردم ديگه جاي سالم برام نمونده بود

ميلاد_طرلان

_ها

ميلاد_ها چيه قشنگ بحرف

_بحرف چيه قشنگ زر بزن

ميلاد_زر بزنم؟؟؟؟؟

_نه يعني حرفتو بزن

ميلاد_نميشه به جاي حرفم تو رو بزنم

_نچ

ميلاد_بيخي امروز روز اخر جنگله يعني همين الان ميريم ويلا تو بايد با بچه ها مسابقه بدي تا کيارش ببينتت اگه از پيشرفتت راضي بود ما با هم ميمونيم وگرنه ما ديگه با هم نيستيم

_کيارش غلط کرده پسره اشغال

ميلاد_به دوست من توهين نکن

_تو از دوستت چي ميدوني؟؟؟؟؟؟؟

ميلاد_مثلا تو ميدوني؟

_اره...خيلي چيزا ميدونم شايدم به موقع هم گفتم اما الان نه

ميلاد_مزخرف نگو 

_حقيقته بيخي قول دادم نگم

 

از زبون ترنم

وقتي کيانا گفت که عضو پليس بشيم اصلا هنگ کردم ما و پليسي؟؟؟؟؟؟عمرا!!!

وقتي در مورد کيارش گفت يه چيزايي فهميدم اما وقتي باغ را ديدم تازه فهميدم چه خبره...درست مثل خلافکارا بوديم با اين تفاوت که خلاف نميکرديم و تازه خلافکارا و غيره را مي کُشتيم

اميد مثل هميشه زيبا و با چشم هاي ابي مست کننده اش و لباس همرنگ چشماش انجا بود واي که چه قدر دلم براي کيانا سوخت اگه همين طور اين جا بمونه و اميد بي توجه باشه داغون ميشه درسته سعي ميکنه بگه اميدُ دوست نداره اما من اينو از تو چشماش ميخونم که عاشق اميدِ...

اميد خودشو با ندا گذاشت ندايي که هنوز نديديمش اما با همين کارش کيانا رو له کرد اميد ميخواد چيو ثابت کنه اصلا ميخواد چي کار کنه کيانا رو داغون کنه؟؟؟؟؟

منو با ارمان گذاشت خوش حال شدم اخه ارمان از بقيه برام بهتر بود اما کيانا و رامين اصلا خوب نبود 

کيانا توي اين 4 سال براي اينکه از فکر اميد بيرون بياد فوتبال و مبارزه اش را خيلي تقويت کرد براي همين يک ماه نشد که راحت از پسِ رامين بر امد براي همين اميد مجبور شد خودش به کيانا اموزش بده 

اينجوري خيالم راحت تر شد منم با ارمان راحت بودم اما ميدونستم روش اموزش اميد قطعا عجيب غريبه وقتي..از ما جدا شدند کمي دلم براي کيانا شور زد اما خب مجبور بودم سکوت کنم و خودم اموزش هاي خودمو انجام بدم کيانا هم دخترِ سر سختي هست و از پسِ مشکلات خودش بر مياد...

ارمان_چيه تو فکري؟

_هيچي بيخي حالا بريم سرِ تمرين

ارمان_کجا تمرين مثل هر روز نيست که تغيير کرده 

_چرا؟

ارمان_زيرا براي اينکه بدو اماده شو

_کجا

ارمان_کوه

_کوه؟؟؟؟؟؟

ارمان_اره خب 

_چرا کوه؟؟

ارمان_ پس کجا؟

_همين جا

ارمان_چرا اينجا؟

_پس کجا؟

ارمان_کوه

_چرا کوه

ارمان_پس کجا؟

_إ....بازيت گرفته؟

ارمان_دقيقا

_پرو

ارمان_برو اماده شو

_چرا کوه؟

ارمان_پس کجا؟

_بي شوخي حالا چرا بريم کوه مبارزه؟

ارمان_بريم خودت ميفهمي.

_باشه

اماده شدم و سوار جاجريه ارمان شديم و حرکت کرديم

ارمان_از اين به بعد،بعد از مدرسه ميري خونه لباس عوض ميکني و مياي کوه باشه؟

_باش 

حرکت کرديم سمت کوه يک ساعت گذشت و من نفس نفس ميزدم اما ارمان بي خيال من همين طور بالا ميرفت کمي همراهش رفتم اما ديگه تواني براي ادامه نداشتم همان جا نشستم 

_ارمان

ارمان_جته کم اوردي؟

_بي انصاف خستم شد

ارمان_بايد تمام کوهُ بالا بريم حتي شده تا شب براي من فرقي نميکنه بستگي به خودت داره

_چــــــــــي؟؟؟؟؟؟؟تمامِ اين کوه؟؟؟؟؟؟

ارمان_بله روزي يک بار بالا ميريم و روزي يک بار پايين ميريم

_مگه خر شديم

ارمان_شايد

_من بالا نميام 

ارمان_بايد بياي 

_عمرا

ارمان_علي کيه؟

_کي؟؟؟

ارمان_يکي زنگ زد اسمش علي سيو بود

_علي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟پسر خالم؟؟؟؟؟؟؟؟؟کو گوشيم؟؟؟

ارمان_دست منه در ضمن اس داد شب بايد برين خونشون 

_گوشيمو بده 

ارمان_بيا بالا تا بهت بدم

مجبوري به خاطر گوشيم خرامان خرامان بالا رفتم إي تو روحت ارمان ....بالا که رسيديم مسخ اطراف شدم چه خوشمل بود.......بدون ذره اي استراحت ارمان راه برگشت را پيش گرفت 

_اخه چرا بر ميگردي اين همه زجر کشيدم بيام بالا بزار لااقل يه نفسي تازه کنم

ارمان_عادت ميکني بيا

_چي؟؟نکنه هر روز بايد همين کارو تکرار کنيم؟؟

ارمان_دقيقا...

******* 

دو ماه گذشت هر روز ارمان به بهانه اي منو مجبور ميکرد تا بالا بريم و سريع برگرديم ديگه کم کم عادت کرده بودم و مثل روز هاي اول خسته نمي شدم 

بالاخره رسيديم بالا

داشتم بر ميگشتم پايين

ارمان_کجا ميري؟

_پايين ديگه 

ارمان_نه امروز بالا مي مونيم يعني از اين به بعد بالا مي مونيم 

و سريع حمله کرد سمتم نا خوداگاه پا به فرار گذاشتم

ارمان_خرِ چرا فرار ميکني؟دفاع کن

تازه فهميدم چه سوتي دادم داشت باهام تمرين ميکرد نه....

شروع کردم به دفاع ضربات اون محکم تر از دفعات قبل بود و منم بي وقفه دفاع ميکردم اما اون خيلي قوي تر بود

******** 

يک ماه گذشت مبارزم خيلي بهتر شد پاهام به خاطر کوه خيلي قوي شده بود و نفسمم براي کوهنورديم خيلي زياد شده بود

ارمان_الان سه ماه هست داريم تمرين ميکنيم اگه دقت کني با سه ماه پيش خيلي تغيير کردي حالا روز اخره تا بالاي کوه هم امديم ولي بايد برگرديم تا کيارش ببينه اگه پيشرفتت مورد رضايتش بود با هم ميمونيم وگرنه ميري با يه نفر ديگه البته پيشرفتت مورد رضايت من هست اگه مثل ديروزت و اين چند روز باشي عالي هستي

_اينا رو خودم ميدونم اما به کيارش حق نميدم در مورد زندگي و چيزاي من دخالت کنه

ارمان_کيارش پسر خوبيه حتي چشمش دنبال يه دخترم نيست

_نه تورو خدا بياد چشمش دنبال دخترا هم باشه نامرد اشغال 

ارمان_چته تو به کيارش توهين نکن

_هه…توهين؟؟؟؟چه طرفدارم داره اقا

ارمان_تري لطفا در مورد کيارش درست صحبت کن

_دقيقا مشکل من با کيارش خان هست..چرا نگفتم شهاب يا ميلاد؟؟؟؟؟؟؟حالم از کيارش بهم ميخوره فکر کرده کيه؟؟اما بيخيال شايد مجبوره يا نميدونه بيخي.

ارمان_چيه نکنه چشمت کيارشو گرفته رفته با يکي ديگه ناراحتي؟

_من؟؟کيارش؟؟؟؟حرفا ميزنيا بميرم کاري با اين نامرد ندارم بيخيال بريم

ارمان_نمي گي جريانو؟

_نه شايد يه روز گفتم شايد بيخي تمام حرفامو نشنيده بگير...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






+ نوشته شده در دو شنبه 24 تير 1392برچسب:,ساعت 8:50 توسط پوریا |
مطالب پيشين
» فیلم مبتذل موبایلی از یک دختر که پسری را تکان داد +
» جزای عشق/قسمت اخر
» جزای عشق10
» جزای عشق9
» جزای عشق8
» جزای عشق7
» رمان تک عشق/قسمت اخر
» رمان تک عشق20
» رمان تک عشق19
» رمان تک عشق18
» رمان تک عشق17
» رمان تک عشق16
» رمان تک عشق15
» رمان تک عشق14
» رمان تک عشق13
» رمان تک عشق12
» رمان تک عشق11
» رمان تک عشق10
» رمان تک عشق9
» رمان تک عشق8





پيوندها


جی پی اس موتور جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اس ام اس داستان و آدرس eyyjounam.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

پيوندهاي روزانه

ساختن وبلاگ
شماره پیمان کارها
حمل ته لنجی با ضمانت از دبی
خرید از چین
قلاده اموزشی ضد پارس سگ
الوقلیون

 

فال حافظ

جوک و اس ام اس

قالب های نازترین

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

طراح قالب

Power By:LoxBlog.Com & NazTarin.Com